سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشک های گرم

دلم برات تنگ شده

اما من...من میتونم

           این دوری رو تحمل کنم... به فاصله ها فکرنمیکنم

 میدونی چرا؟؟ 

آخه... جای نگاهترو نگاهم مونده

هنوز عطر دستات رو ازدستام میتونم استشمام کنم

رد احساستروی دلم جا مونده

میتونم تپشهای قلبت روبشمارم

چشمای بیقرارت هنوزم دارنباهام حرف میزنن

حالا چطور بگمتنهام؟؟

چطور بگم تو نیستی؟؟

چطور بگم با من نیستی؟؟

آره!خودت میدونی

میدونی که همیشه بامنی

میدونی که تو،توی لحظه لحظه هایمن جاری هستی

آخه...تو،توی قلب منی...آره!

توقلب من

برای همینه که همیشهبا منی

برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دورنیستی

برای همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم

آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه

هروقت حس میکنم دیگه طاقت ندارم

   دیگه نمیتونم تحمل کنم

دستامو میذارم رو صورتم

 یه نفس عمیق میکشم

.دستامو که بو میکنم مست میشم...

 مست از عطر ت

صدای مهربونت رومیشنوم

و آخر همهء اینها

به یه چیز میرسم

 به عشق

 به تو

آره...به تو

اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه

اونوقت تو رو نزدیکتراز همیشه حس میکنم

اونوقت دیگه تنها نیستم

 حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش دارم

به این تنهایی دل بستم

حالا میدونم که اینتنهایی خالی نیست.

پر از یاد عشقه

پر از اشکهای گرم عاشقونه ...